.::*شهر دارالمومنین و شهید پرور زاویه *::.

زاویه شهر شهدا،شهر اخلاق،شهر ایمان،شهر تولید و شهر علم است و انشاالله باشد. شهر خوب دست یافتنی نیست بلکه ساختنی است

.::*شهر دارالمومنین و شهید پرور زاویه *::.

زاویه شهر شهدا،شهر اخلاق،شهر ایمان،شهر تولید و شهر علم است و انشاالله باشد. شهر خوب دست یافتنی نیست بلکه ساختنی است

.::*شهر دارالمومنین و شهید پرور زاویه *::.

زاویه در طول جغرافیایی 50 درجه و 35 دقیقه و در عرض جغرافیایی 35 درجه و 24 دقیقه قرار گرفته است.(مفخم، 1339:‌ 234)
این شهر در شهرستان زرندیه قرار گرفته و فاصله آن با تهران 80 کیلومتر ، با شهر ساوه 45 کیلومتر و با مر کز شهرستان(شهر مأمونیه) 10 کیلومتر است.
زاویه بنا بر تصویب وزرای عضو کمیسیون سیاسی دفاعی هیئت دولت در سال 1362 ش به شهر تبدیل شد و شهرداری آن تا سال 1386 درجه 4 را در میان شهرداری های کشور حائز بوده است.(نک: آمار شهرداری های کشور در سال 1386)

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۳۴ مطلب با موضوع «مقالات در مورد شهر زاویه» ثبت شده است

۲۹
اسفند
۹۳

جمعیت زاویه در دهه سی خورشیدی  3117 نفر برآورد شده است(نک: لغت نامه دهخدا ذیل واژه زاویه) و مطابق آخرین آمار سرشماری نفس مسکن در سال 1385 ش جمعیت آن 6146 نفر ارزیابی شده است.(نک: مرکز آمار)

به طور کلی زاویه در طول تاریخ و دست کم تا دوره معاصر شهر مهاجر پذیری بوده و تعدادی از خانواده هایی که در حال حاضر در زاویه ساکن هستند از نواحی دیگری به این منطقه مهاجرت کرده اند. از جمله گفته می شود که  «ساری جانلو» ها از ایل «یاری جانلو» بوده اند از ارسباران در آذربایجان به این منطقه آمده و «پاشاخانلو»ها از ایل «ینصر پاشا» در قلمرو عثمانی بودند که در عهد شاه عباس اول صفوی به دلیل فشارهای حکومت عثمانی به ایران و شهر زاویه مهاجرت کرده و به تشیع گرویده اند.(نک: صفایی تنها، 1384: 6) با این همه در دوره معاصر به ویژه از عهد پهلوی دوم مهاجرت سوی دیگری گرفته و همراه با مدرن شدن شهرهای بزرگ مهاجرت از زاویه به دلیل پیشرفت نکردن شهر  به شهرهای بزرگ انجام شده است.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

زاویه در منطقه زلزله خیزی قرار گرفته است و گرچه در دوره معاصر در مرکز زلزله گزارش شده ای قرار نداشته اما در زلزله ای که بوئین زهرا (در سال 1341 ش)در جنوب شرقی استان قزوین و شمال غربی زاویه روی داد، گزارش هایی از تاثیرات آن بر زاویه نیز گزارش شده است. به طوری که از گفته های اهالی این شهر بر می آید در آن زمان برخی ساختمان ها تحت تاثیر این زمین لرزه ترک خورده و اندکی را نیز ویران نموده بود. همچنین برخی از اهالی به زلزله ای مهیب در گذشته تاریخی در این شهر اشاره می کنند که به نابودی شهر منجر شده بود.

اهالی کهنسال شهر از سیل دائمی در طول فصل های زمستان در گذشته های دور یاد می کنند. این سیل ناشی از طغیان  آب در بستر رودخانه «قوشه دیرمان» بوده است و از گذشته دور موجب آسیب هایی در زاویه می شده  و البته امروزه به دلیل کاهش نزول باران این مساله برطرف شده است.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

وجه تسمیه:

عنوان این شهر واژه ای از ریشه عربی است و علاوه بر اشاره به معنی گوشه، کنج به معنای محلی خاص در خانقاه ها است که به قطب و شیخ خانقاه اختصاص داشته و یا محل مخصوص ریاضت سالکان خانقاه بوده است و حتی به معنای خود خانقاه نیز به کار رفته است.(معین، 1379، ذیل : زاویه) زاویه نام عمومی و رایج برای بسیاری از بخش ها و روستاهایی ایران امروزه است. چنانکه دهخدا ذیل این واژه بسیاری از آنها را نام برده است. در مورد وجه تسمیه این شهر نظرات گوناگونی وجود دارد: نخست اینکه این نام به دلیل وجود زاویه ای مشهور و بقعه متبرکه ای از مشایخ و متصوفه در این شهر بوده است که چنانکه در بخش دیگری اشاره شده است وجود بقعه موسی خاموش که البته امروز چیزی از آن بجز نام باقی نمانده می تواند یکی از این زوایا بوده باشد و محتمل است که زاویه به این شخص اخیر منسوب باشد. دوم در مورد عنوان زاویه گفته می شود که زاویه به دلیل موقعیت جغرافیایی این شهر است که در سر راه تهران (یا ری) و ساوه در حالت گوشه و کنج و زاویه قرار گرفته است. و نظر دیگری است که...

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

از معادن قابل استخراج و فعال زاویه می توان به معدن سنگ سیمان در مجاورت کوه تکه داغی اشاره کرد. همچنین سنگ های کوه قناق نیز به همین مظور استفاده می شده و گفته می شود از دوره ناصرالدین شاه از آن بهره برداری می شده و برای ساختن سنگ آسیاب به کار می رفته است. ظاهرا از سال 1340 ش سنگ های این کوه به کارخانه سیمان جاجرود  حمل می شده است.

(صفایی تنها، 1384: ص12)

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

از جانوران این منطقه می تون به شغال، گرگ و گراز وحشی(به لفظ محلی دونقوز)اشاره  کرد. همچنین نوعی کبک در این منطقه وجود دارد که به لفظ محلی ترکی به آن  «باقله قارا» گفته می شود. کلاغ های سفید و سیاه نیز در این شهر «آلا قارغا» و«آلجه قارغا» گفته می شود.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

طبیعت زاویه

زاویه سایر بخش های عمده ای از استان مرکزی در منطقه آب و هوایی صحرایی سرد قرار گرفته است. این شهر در دشتی هموار با پوشش نیمه بیابانی واقع شده است از اینرو فاقد مراتع و علف زار و یا پوشش جنگلی بوده است. عمده رستنی های زاویه از نوع گیاهان و درختان بیابانی و نیمه بیابانی است. درختانی چون انار، مو، چنار و توت، پسته از نمونه های رستنی این شهر به شمار می رود. همچنین باید به گیاهی با عنوان محلی «اَلْقون» اشاره کرد. کوههای مشهور زاویه شامل کوه قِلیچ، قُناق،  تَکّه داغی است که در حدود 6 کیلومتری شمالی قرار دارند.  از چشمه های این شهر می توان به چشمه زه کش و یقین آباد اشاره کرد. زاویه فاقد رودخانه دائمی است اما در گذشته نزدیک از مجموع قنات های به هم پیوسته(در برخی منابع تعداد این قنات ها 8 و 16 رشته گزارش شده است. نک: لغت نامه دهخدا: ذیل زاویه؛ در حالی که اهالی زاویه تعداد آنها را در گذشته 15 رشته قنات می دانند)بستر دائمی و جریان رودی به وجود آمده بود که از میانه شهر (حدود مسجد جامع شهر) می گذشت و در اصطلاح محلی به آن «قوشه دیرمان»  می گفتند که لفظی ترکی است و گویا به معنی لشکر آسیاب معنی می دهد.(قوشه: ظاهرا همان واژه قوش به معنای پرنده شکاری و یا به طور کلی پرنده است و دیرمان نیز به معنی آسیاب است؛ البته به گفته یکی از اهالی کهنسال زاویه قوشه به معنای نیروی نظامی و و لشکر یا قشون بوده است و البته توجیه و تغییر این واژه در این عبارت بر من مکشوف نگردید) در گذشته نه چندان دور آب زاویه از طریق آب انبار تامین می شد. بنای این آب انبار موجود است اما بر اثر بی توجهی رو به ویرانی نهاده است. از آنجایی که زاویه و به طور کلی در شهرستان زرندیه ایستگاه هواشناسی و مرکزی برای سنجش باران به تازگی راه اندازی شده است  بررسی میزان مقادیر آماری باران و برف و روزهای یخبدان در زاویه ممکن نیست.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

مطلب ارسالی از آقای رضا رضالو 

با سلام

مطلب ارایه شده در ارتباط با موسی خاموش را خواندم و ضروری دیدم که به آن اینگونه اضافه نمایم که اینجانب سنگ قبر مزار ایشان را در سال 1373 رویت نمودم و تاریخ ذکر شده بر روی آن مربوط به زمان شاه عباس صفوی (به دلیل فراموشی از ذکر دقیق تاریخ صرفنظر می نمایم)می باشد. همانطوری که مستحضرید با آغاز دولت صفوی مذهب تشیع بعنوان مذهب رسمی ایران انتخاب گردید و شاهان این سلسله سعی و تلاش گسترده ای در جهت گسترش آن نمودند. یکی از این راهها، ساخت و تعمیر و مرمت امامزاده ها بوده است و صد البته موسی خاموش نیز از این امر مستثنی نبوده است. در ارتباط با نسب شناسی ایشان اطلاعی ندارم ولی می توان عنوان نمود که نام شناسی شهر زاویه از ایشان برگرفته شده باد. به نظر اینجانب ایشان یکی از صوفیانی بوده که در تاریخی نامعلوم که با توجه به رواج و رشد صوفی گری در اواخر دوره سلجوقی (با رواج افکار امام محمد غزالی)و به تبع آن در دوره ایلخانی در شهر زاویه می زیسته است. با این فرض زمان حیات ایشان به قبل از صفوی و به احتمال بسیار قوی به دوره ایخانیان بر می گردد. نمونه های مشابه مرقد هایی که بعد از فوت مرشد و صوفی در خانقاه هایشان دفن شده اند در ایران بسیار زیاد بوده و از جمله آنها مرقد شیخ صفی الدین اردبیلی در اردبیل می باشد.

با تشکر

رضا رضالو

  • حسن سرخیل
۲۸
اسفند
۹۳

دهه فجر نزدیک بود، همه فکر و ذکر بچه ها این بود که تو دهه فجر یه برنامه خوب و تک برگزار کنن که ناگهان به یاد این افتادیم که تو شهرمون یه شهید انقلاب هست، پیشنهاد این شد که دیداری با خانواده این شهید که تنها شهید انقلاب شهرستان زرندیه هست داشته باشیم.

چند نفری جمع شدیم و به دیدار خانواده این شهید رفتیم.

صحبت رو علی آقا پسر بزرگ شهید شروع کرد و گفت: ایام پیروزی انقلاب و دهه فجر همیشه یادآور خاطرات تلخ شهادت پدر و خاطرات شیرین پیروزی انقلاب برای ماست. اون زمان من 7 سال داشتم هوای بهمن 57  سرد بود و همه در تب و تاب اومدن امام بودن، صحبت از این بود که قراره امام رو از تلویزیون نشون بدن و شهید به ما گفته بود که هرچند برنامه های تلویزیون به درد نمیخوره ولی اگه قرار باشه که امام رو نشون بدن میرم و تلویزیون میخرم.

علی آقا ادامه داد و به ویژگیهای شخصیتی شهید اشاره کرد و گفت: پدرم انسان بسیار زحمتکش، خوش غیرت و باگذشتی بود به طوری که در آن زمان وقتی تهیه نفت برای مردم به سختی صورت می گرفت. این شهید، نفت ذخیره شده در منزل رو به مردم میداد و با رفتار خودش مردم رو تشویق می کرد که به انقلاب بپیوندند. ایشون خیلی عاشق امام خمینی بود و دیوانه وار امام رو دوست داشت. بحث به اینجا که رسید برادر و دوستان شهید آقایان وکیلی، شعبانلو و آتش پیکر وارد بحث شدند و به چند تا از ویژگی های دیگر شهید اشاره کردند: یکی می گفت از همه ما انقلابی تر بود. اون یکی می گفت اگه یه انقلابی واقعی وجود داشت اونم مرادعلی بود. یکی می گفت عاشق حضور در کمیته استقبال از امام بود و یه جا بند نمی شد و یکی هم می گفت با اینکه سواد نداشت ولی حافظه خیلی قوی داشت و اگه کسی با ایشون مشاعره می کرد حتماً مغلوب می شد حتی اگه با  سواد بود.

بعد از حرفای دوستان علی آقا ادامه داد: همونطور که عموم گفت شهید سه شب در میدان آزادی تهران خوابیده بود و برای مردمی که به استقبال امام رفته بودند مواد غذایی تهیه می کرد و به تهران می برد. تو همین جا همسر شهید وارد بحث شد و گفت: یک روز از مدرسه به بچه ها پسته و موز داده بودن، تا شهید اینها رو دید از من گرفت و به پشت بام انداخت گفت مرده شور شاه و نونشو ببرم، خودم کشاورزی میکنم و خرجتون رو میدم.

همسر شهید ادامه داد: این سه ماه آخر خیلی مشغول کارهای انقلاب شده بود. چندباری شده بود که با هم به قم و تهران برای راهپیمایی رفتیم.

یک روز که برگشت دیدم لباس هاش خونیه. پرسیدم چی شده، گفت خوردم زمین. وقتی که لباس هاش رو عوض می کرد فهمیدم که عناصر شاه ایشونو مورد ضرب و شتم قرار دادن.

خیلی دلسوز و با محبت بود، اگه غذایی پخته می شد که بوش همه جا رو میگرفت مقداری از اونو به همسایه ها میداد. اصلا به فکر پول و مال دنیا نبود و دست به خیر داشت. با اینکه وضع ما هم خوب نبود با این حال از چیزی که تو خونه داشتیم به نیازمندان هم کمک میکرد.

ادامه داد: یه روز به شهید گفتم دیگه نرو یکمی هم به ما برس، که جواب داد خانم دل من مثل کبوتر پر میزنه برای رفتن، به آینه اشاره ای کرد و گفت دل من مثل آینه برق می زنه ولی نمیدونم چرا شهید نمیشم.

 با توجه به این که خودش قادر به خوندن و نوشتن نبود و عاشق شنیدن صدای قرآن بود هر وقت که قرآن میخوندم میگفت خانم بلند بخون تا منم بشنوم.

برادر خانم شهید که دوست و همرزم شهید هم بود ادامه داد: با توجه به اینکه در اون زمان فقط در شهر زاویه راهپیمایی بود، من و شهید و بقیه دوستان برای ارشاد مردم شهرها و روستاهای همجوار میرفتیم و گاهی با برخورد تند مخالفان مواجه می شدیم به طوریکه یه روز شخصی به ما گفت که نیروهای گارد شاهنشاهی اسلحه دارن و شما دربرابر اونا کاری نمی تونید بکنید که در آن وقت شهید چوب دستی که کنارش بود رو بلند کرد و گفت ما هم با همین چوب دستی حساب اونا رو میرسیم. در همین بین اقای وکیلی گفت: شهید عجیب عاشق امام حسین بود، زنجیر زدنش تو عزادارها نمونه بود و علی آقا پسر شهید گفت اصلاً یه زنجیر مخصوص خودش داشت که خیلی سنگین بود. در این بین آقای آتش پیکر گفت: در یکی از روزها که هیئت دراومده بود، من خسته بودم و آروم زنجیر میزدم که شهید کنار من اومد و گفت: چرا آروم زنجیر میزنی؟ گفتم خسته ام. گفت: آدم تو راه امام حسین که خسته نمیشه. محکم زنجیر بزن. واقعا عاشق امام حسین بود.

همین جا بود که همسر شهید گفت: از 10 روز قبل محرم تا 10 روز بعد صفر لباس سیاه تنش بود و هر سال یه قربونی نذر امام حسین می کرد و می گفت خودم و خانواده ام فدای امام حسین.

و بالاخره روز 21 بهمن 57 فرا رسید،روزی که تلخی آن برای همیشه به کام خانواده شهید قره شیخ لو ماند.

شب پیروزی انقلاب که فرا رسید شایع شده بود که رژیم شاه قراره از کرمانشاه نیروهای ارتش رو از طریق مسیر همدان-تهران به تهران اعزام کنه. آیت الله طالقانی هم با توجه به این مطلب از مردم خواسته بود تا جاده ها رو ببندند که امکان اعزام ارتش به تهران نباشد و با توجه به این که زاویه هم در مسیر بود باید مردم زاویه نیز این کار رو انجام میدادند.

همسر شهید گفت: روز حادثه وقتی شهید برای آخرین بار از من خداحافظی می کرد دختر کوچیکم تو بغلم بود، شهید دخترمون رو از من گرفت و بغل کرد و بعدش گفت: خانم من این دخترو خیلی دوست دارم ولی حیف که یتیم می مونه. خانم من از تو دکتر و مهندس نمیخوام، من ازت میخوام بچه های منو اهل نماز و قرآن تربیت کنی. بعد دخترو به من داد و رفت. بعد از رفتنش فهیمدم که سفارش منو به همسایه ها کرده و گفته با توجه به این که من باردارم هوای منو داشته باشن.

آقای وکیلی شروع به صحبت کرد و گفت: در مسجد با هم بودیم، بعد از خوندن نماز فهمیدم که شایعه حقیقت داره، آقای موسوی از مردم برای بستن راه به روی رژیم شاه درخواست نیرو می کرد. ما بدون فوت وقت با برادرانی که قبلا برای امنیت شهر و روستاهای هم جوار همکاری داشتیم به سمت کمیته رفتیم. اونجا وسایل مورد نیاز رو به همراه بازو بندهای مخصوصی که از کمیته انتظامات به افراد ویژه داده شده بود برداشتیم. شهید عجله زیادی برای رفتن داشت و با آرنج به پشت من می زد و می گفت بازوبند منو سریع ببند میخوام برم. انگار شهید میدونست چه حادثه ای منتظرشه. صحبت که از بازوبند شد همسر شهید گفت: روزی یکی از همسایه ها با کنایه به مرادعلی گفته بود این چیه به بازوت بستی نکنه طلاست و مرادعلی هم گفته بود این بازوبند از طلا هم برای من با ارزش تره. بعد آقای وکیلی ادامه داد: بازوبند رو به بازوش بستم و به سمت جاده اصلی و پل روبروی کارخانه پرنیک حرکت کردیم. اونجا تو فاصله چند متر به چند متر خاکریز زده بودیم و ماشین ها رو هدایت می کردیم تا جلوتر بقیه دوستان روی ماشین های عبوری بازرسی داشته باشند.

دیگر لحظات آخر عمر مرادعلی بود. اون یکی یکی ماشین ها رو بازرسی می کرد، یکدفعه یک ماشین سواری که حامل سرباز هم بود با سرعت از کنار ما عبور کرد و به فرمان ایست ما توجه نکرد، مرادعلی که در فاصله 50 متری ما بود به وسط جاده اومد و با چوب دستی که تو دستش داشت می خواست مانع عبور ماشین بشه ولی سواری توجهی به حضور ایشون نکرد و با سرعت زد بهش و اونو به سمت دیگهء جاده پرتاب کرد من در این حال صدای فریاد شهید رو شنیدم و به سرعت خودمو به کنارش رسوندم، با دیدن حال بد مرادعلی سریعا اونو به سمت بیمارستان شهید مدرس ساوه اعزام کردیم.

در اینجا یکی از بچه ها از همسر شهید پرسید چه کسی خبر شهادت همسرتون رو به شما خبر داد؟

ایشون گفت: اون شب مادرشوهرم اومد و سراغ مرادعلی رو از من گرفت، من گفتم هنوز نیومده، همین موقع بود که پدرشوهرم اومد و گفت: حمزه علی رو زدن، من که فهمیدم به خاطر من اسم حمزه علی رو اورد گفتم: حمزه علی نه، حتما واسه مرادعلی یه اتفاقی افتاده و سراسیمه به سمت محل حادثه تو اون شب تاریک رفتم. وقتی رسیدم دیدم اونو به بیمارستان منتقل کردن.

همسر شهید مکثی کرد و اینطور ادامه داد: بعد از این اتفاق مرادعلی تا دو روز نفس داشت ولی بالاخره روز 23 بهمن خبر شهادتشو به ما دادن.

در این جا بود که برادر خانم شهید گفت: اگه مرادعلی در انقلاب شهید نمیشد حتماً در دوران دفاع مقدس شهید می شد.

شهید مرادعلی به ماردش وصیت کرده بود که نام فرزندی که در را ه دارد را اگر پسر بود روح الله بگذارد، خداوند روح الله را به عاشق روح الله عطا کرد.

 

  • حسن سرخیل
۲۸
اسفند
۹۳


هــــالـای...

رقص محلّی ما...




معمولا یک شهر نسبت به قدمتش بعضی از فرهنگها و آداب و رسوم خاصی داره، یکی از این آداب و خاص رقص محلیه، به طور مثال رقصهای کردی و آذربایجانی و بندری تعلق خاص به محل خاص خودشونو دارن...

رقص محلی مردم زاویه هم "هالای" هست که شباهتی هم به رقص کردی داره، این رقص به صورت دسته جمعی اجرا میشه و یه سری سنتها و قوانینی داره که باعث زیبا شدن و جذابیت هالای شده...

استفاده از لفظ هایی مثل: قییییییییو و چووووووخ ساقول لذت هالای رو دو چندان میکنه و به قول دوست عزیزمون میرجواد: نویسنده بدان مبتلا...

نکته ی حائز اهمیت هالای، وجود شخصیه که تاثیر گذاری مستقیمی به کیفیت و جذابیت هالای داره، چنانچه که تبهر و تخصص هالای باشی(سر هالای) با کیفیت هالای رابطه ی مستقیم داره.

یکی از قوانینی که باید تو هالای رعایت بشه، قرار گرفتن اشخاص به ترتیب سن و ساله، معمولا افراد با سن بالا در قسمت اولیه ی هالای و نزدیک به سر هالای قرار میگیرن و افراد جوانتر در قسمت آخر این دسته هالای میرن.

یکی از نکات جالبی که نشون دهنده ی مقبولیت اکثری و علاقه ی به هالای بین مردم زاویه هست، اینه که وقتیکه ساز دهل نباشه و ارکستر مراسمی رو اجرا کنه، مردم تمایل دارن تا با همه ی آهنگها(از بندری گرفته تا تکنو  و حتی رپ) هالای برن.

عمده ترین گرایش های رقص هالای تو زاویه دو رقص: هالای(ساده) و اوچ ایق هست و لازم به ذکره که اکثر جمعیت حاضر در هالای دوست دارن با آهنگهایی مثل: شاماما خال خال، آی گدتی باتان یره و ناری ناری هالای برن...

چـــــوخ ساقـــــول!

  • حسن سرخیل
۰۵
شهریور
۹۳

سلام.. دوباره من برگشتم هر چند خیلی دیر اما چه کنم دیگه سربازیه..

واقعا امکانش نبود.اما همزمان امروز با آغاز دهه کرامت ولادت حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) دوباره شروع به کار میکنم... و ازتمام دوستای گلم ممنونم و حتی

بعضی از دوستان نگران شدن معذرت خواهی میکنم..

خب دوباره میگم عیدتون هم مبارک..

محل آمدنت را گلباران خواهم کرد یا امام رضا (ع)

راههای آسمان را گلباران میکنم.

یادآوری میکنم آدرس www.zaviyeh-markazi.ir دیگر قابل دسترسی نیست.

به زودی با مطالب جدید بروز خواهم بود...

منتظر نظرات سازنده شما هستم...

  • حسن سرخیل
۲۱
دی
۹۲

این همه مقاله و خبر و ... داخل سایت قرار میدم هیچ کس هیچ حرفی نمیزنه اما...

اما وقتی یه پست انتقادی میزاری پدرتو در میارن انقدر میگن میگن تا به غلط کردن بیفتی یه مطلبی نوشتم میگن شبنامه نویس دوباره شروع کردی نمیتونی آروم بشینی، حالا خوبه درموردشون نبود...

  • حسن سرخیل
۱۶
آذر
۹۲

 

همواره یکى از مسائلى که همیشه با آن مواجه میشوم مخالفت تعدادى از مردم بانقد و نقادی است و همواره آن را امرى ناپسند میدانند،به اعتقاد آنها نقد کردن نوعى سنگ اندازى است که حرکت شهر به سمت توسعه را کند میکند و مانع خدمت گذارى مسئولین میشود،درهفته هاى اخیر تعدادى از بازدید کنندگان که نظرات خود را درباره وبلاگ براى ما ارسال نموده اند به این امر(انتقاد) اشاره کرده و آن را امرى مذموم شمرده اند و ما را سرعت گیر توسعه شهر پنداشته اند. با تمام احترامى که براى نظرات مخالفان قائلم و تمام تلاشم بر این است که تمامى این نظرات در وبلاگ درج شود،اما خود من با آنها مخالفم،زیرا بر این باورم جامعه اى که در آن نقد و نقادى وجود نداشته باشد فساد آن را فرا میگیرد و با توجه به این مسئله سعى میکنم کارهایى را که به نظرم اشتباه مى آیند را نقد کنم تا شاید اصلاح شوند و با اینکه به نیمه پر لیوان هم توجه دارم تلاش میکنم همواره نیمه خالى لیوان را ببینم،چون معتقدم افراد زیادى هستند که کارشان دیدن نیمه هاى پر لیوان هاست،کسانى که نیمه خالى را میبینند ولى چشمهایشان را بر روى آن میبندند تا مبادا خاطر بزرگانشان مکدر شود،به نظرمن کار این افراد را فقط میتوان خیانت نامید. اما چرا تعریف نمیکنیم؟
راحت ترین کارى که میتوانیم بکنیم تعریف و تمجید کردن از فعالیت ها و اقدامات مسئولین است و هر روز میتوانیم ده عنوان مقاله با اهداف چاپلوسانه بنویسیم ومسئولین عزیز را مشعوف کنیم و آینده خود را تضمین ولى این کار را نمیکنیم چون آن را خیانتى بزرگ در حق مردم و شهرمان میدانیم و ترجیح میدهیم منافع خود را فداى منافع شهرمان کنیم.
جهان سوم جایى است که اگر بخواهى کشورت آباد شود،خانه ات ویران مى شود،و اگر بخواهى خانه ات آباد شود باید براى ویران شدن کشورت بکوشى.
((پروفسور حسابى))

 

  • حسن سرخیل
۱۰
تیر
۹۲

      عملکرد شورای سوم شهرمان را چگونه ارزایابی میکنید:

1 -خوب

2 -متوسط

3 -ضعیف

لطفا عدد مربوط به گزینه مورد نظر را به سامانه پیامکی  30001220801180  ارسال نمایید.


نتایج نظرسنجی  به صورت نمودار و لحظه ای ارسال می شد.

برای مشاهده آمار اینجا کلیک کنید.

  • حسن سرخیل
۰۵
اسفند
۹۱

       به حول قوه الهی و با استعانت از درگاه ایزد منان امروز 1391/12/05 این وبسایت را برای شهرستان زرندیه به خصوص شهرم ، شهر زاویه ایجاد نمودم.

  • حسن سرخیل