.::*شهر دارالمومنین و شهید پرور زاویه *::.

زاویه شهر شهدا،شهر اخلاق،شهر ایمان،شهر تولید و شهر علم است و انشاالله باشد. شهر خوب دست یافتنی نیست بلکه ساختنی است

.::*شهر دارالمومنین و شهید پرور زاویه *::.

زاویه شهر شهدا،شهر اخلاق،شهر ایمان،شهر تولید و شهر علم است و انشاالله باشد. شهر خوب دست یافتنی نیست بلکه ساختنی است

.::*شهر دارالمومنین و شهید پرور زاویه *::.

زاویه در طول جغرافیایی 50 درجه و 35 دقیقه و در عرض جغرافیایی 35 درجه و 24 دقیقه قرار گرفته است.(مفخم، 1339:‌ 234)
این شهر در شهرستان زرندیه قرار گرفته و فاصله آن با تهران 80 کیلومتر ، با شهر ساوه 45 کیلومتر و با مر کز شهرستان(شهر مأمونیه) 10 کیلومتر است.
زاویه بنا بر تصویب وزرای عضو کمیسیون سیاسی دفاعی هیئت دولت در سال 1362 ش به شهر تبدیل شد و شهرداری آن تا سال 1386 درجه 4 را در میان شهرداری های کشور حائز بوده است.(نک: آمار شهرداری های کشور در سال 1386)

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۲۰ مطلب با موضوع «شهر زاویه» ثبت شده است

۲۹
اسفند
۹۳

بهداری زاویه

زاویه تا زمان نگارش این سطور فاقد بیمارستان است و اقدامات و خدمات پزشکی تنها از طریق یک مرکز بهداشت که زیر نظر شبکه بهداشت زرندیه و دانشگاه علوم پزشکی استان مرکزی فعالیت می کند، انجام می پذیرد. این مرکز تنها به خدمات بهداشتی ساده و عمل های سرپایی می پردازد و تنها در ساعات اداری(8 تا 14) مشغول به کار هستند و بیماران اضطرای و نیازمند به تخت و تجهیزات به مامونیه در مرکز شهرستان(10کیلومتر) و یا ساوه (45کیلومتر)و اراک در مرکز استان(200کیلومتر) مراجعه می کنند.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

زاویه فاقد کتابخانه عمومی است(منظور کتابخانه هایی است که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد فعالیت می کند) با این همه کتابخانه های کوچک و محدودی در محل مسجد جامع زاویه با عنوان کتابخانه ولی عصر(عج) و نیز در مسجد امام  سجاد (ع) فعالیت می کنند. این کتابخانه های فاقد امکاناتی چون قرائت خانه و بخش مجلات و مکانات سمعی بصری است.

زاویه افزون بر اینکه فاقد مراکزی چون موزه است، فاقد یک مرکز میراث فرهنگی برای مرمت، نگهداری و توسعه آثار تاریخی و بنای های برجای مانده این کهن دیار نیز هست. و اداره میراث فرهنگی که در مامونیه وجود دارد تا کنون هیچ اقدامی در این رابطه انجام نداده است. نبود چاپخانه نیز مشکلاتی است که مانع از تولید آثار مکتوب در این شهر شده است به طوری که مجموعه اشعار پراکنده و نثر شاعر این شهر یعنی محمد حسن صفایی تنها(1268-1352 ش) به صورتی محدود و با امکاناتی بسیار کم گردآوری شده و تنها چند نسخه محدود از آن تکثیر شده است.

کانون فرهنگی شهید رجایی مسجد امام سجاد (ع) در سال 1386 و کانون فرهنگی هنری مسجد جامع زاویه با نام شهدای زاویه در سال 1388 ش تاسیس شده و از مراکز فرهنگی این شهر به شمار می رود. همچنین باید به مرکز دارالقرآن الکریم امام علی(ع) اشاره کرد که در سال 1379 تاسیس گردیده است.

این شهر دارای جلسه های قرآن متعددی است که در پنجشنبه شب ها و در ماه مبارک رمضان هر شب برگزار میشود از جمله این جلسات میتوان به مکتب امام صادق(ع) ، مکتب الرسول(ص) ، مکتب الانصار مهدی(عج) و مکتب امام حسن مجتبی(ع) اشاره کرد که فقط ویژه برادران است.

جلساتی قرآنی ویژه خواهران نیز هست که در مکان هایی مثل حسینیه سیدالشهدا (ع)(جنب مرقد مطهرموسی خاموش که روزهای سه شنبه و چهارشنبه ساعت 9:30 صبح برگزار میشود) ، حسینیه حضرت ابوالفضل(ع)و دارالقرآن امام علی (ع) اشاره کرد.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

شهر زاویه فاقد پایانه اتوبوس، مینی بوس و تاکسیرانی است. این شهر  فاقد میادین میوه و تره بار است. همچنین خدمات شهری مانند هتل، مسافرخانه در این شهر دست کم تا پایان سال 1391 ش برپا نشده است. شهرداری زاویه چند سالی است که به ایجاد یک مرکز آتش نشانی اقدام نموده ولی ساختمان آن هنوز کامل نشده است و در مجموع شهر دارای دو آرامستان است که یکی به اهل قبور و دیگری به گلزار شهدا مشهور است. در این شهر سه پارک عمومی با نام فاطمیه و شاهد و ورزشی جوانان وجود دارد. در حال حاضر شهر فاقد حمام عمومی بوده گرچه در کنار مسجد جامع سرویش بهداشتی و حمامی مربوط به مسجد در حال ساخت است.

زاویه دارای دو مجموعه ورزشی است. مجموعه شهدای زاویه تنها دارای یک سالن چند منظوره جهت فوتبال داخل سالن است و البته زمین چمن این مجموعه تاکنون آماده بهره برداری نشده است(به قول دوستان هر 22 بهمن کلنگ میخورد البته در ده فجر 91 در هیچ کجای زاویه هیچ کلنگی به زمین نخورد).

همچنین شهرداری اقدام به تاسیس یک سالن ورزشی نموده که عمدتا رشته های کشتی و کیک بوسینگ ، والیبال و فوتسال ویژه نونهالان در آن انجام می شود. با این همه زاویه فاقد اداره تربیت بدنی است و کمبودهای موجود در زمینه امکانات ورزشی عمدتا از این جهت است.

این شهر به لحاظ امکانات شهری از داشتن جایگاه پمپ بنزین، پمپ گاز(سی ان جی) محروم بوده و اهالی جهت این امر باید به مامونیه( 10 کیلومتر)،پرندک(10کیلومتر)، روستای قاسم آباد (7 کیلومتر) و جاهای دیگری بروند....

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳


آثار تاریخی شهر زاویه


زاویه سابقه شهرنشینی و قدمت پر سابقه ای داشته با این حال آثار تاریخی محدودی در حال حاضر باقی مانده و همین آثار محدود در حال ویرانی است. بنای مسجد جامع زاویه یکی از آثار مهمی است که امروزه اصل بنای آن بر جای مانده است. در حال حاضر این مسجد دارای دو بخش است که یکی بنای قدیمی و دیگر بنای تازه ساز است. ساختمان قدیمی یک بنای آجری که درحال حاضر گنبد کوچکی دارد و فاقد گلدسته است و شکل امروزی آن مستطیلی با عرض بسیار کم در حدود کمتر از ده متر است و طول آن  در حدود 50 -60 متر است. سقف مسجد حدود...  ادامه مطلب را بخوانید...

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

زاویه تا سال 1391 فاقد مراکزی هنری و فرهنگی از جمله سینما، خانه نمایش، فرهنگسرا بوده است. گرچه امکانات محدودی از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی(کانون فرهنگی مساجد) و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در زاویه وجود دارد.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

زاویه تا سال 1391 ش فاقد مراکز دانشگاهی اعم از دانشگاه پیام نور، دانشگاه آزاد اسلامی، علمی کاربردی، غیر انتفاعی و حتی شعبات دانشگاه ساوه و زرندیه بوده است.

دانشگاه آمد خبر آن به زودی...

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

زاویه به لحاظ ایجاد مدارس به سبک نوین و مدرن یکی از مراکز شهر پیشگام به شمار می آید. مدرسه ابتدایی «بَدر» در این شهر در سال 1305 ش تاسیس شده است. گفته می شود که بانی این مدرسه یکی از روحانیون شهر به نام «حاج آقا امام» بوده تلاش بسیاری برای راه اندازی این مرکز آموزشی صورت داده است(بازماندگان وی در زاویه به امامی شهرت دارند)ساختمان این مدرسه در آغاز استیجاری بوده و بر اثر جابجایی های که در محل مدرسه روی داده، ساختمان قدیمی قابل توجهی از آن بر جای نمانده است. به هر حال از گفته های نقل شده از محتوای آموزشی آن چنین بر می آید که کلاس های آن محتوای مدرن و مطابق با سایر مدارس جدید در ایران را داشته و دارای میز و نیمکت و تجهیزات اولیه مدارس جدید را داشته و مانند مدارس دیگر ایران دوره پهلوی شامل دوره ای شش کلاسه می شده است. با این همه به دلیل بافت مذهبی و سنتی شهر تا سالیان طولانی تنها پسران حق تحصیل داشته اند. امروزه مدرسه ابتدایی پسرانه این شهر به شهدای زاویه مشهور است و مدرسه حضرت زینب(س) دبستان ابتدایی دخترانه زاویه است. زاویه امروزه یک مدرسه راهنمایی دخترانه با نام عترت دارد که در سال سال 1352 ش تاسیس شده و یک مدرسه راهنمایی پسرانه به نام اقبال دارد. دبیرستان پسرانه این شهر به نام فردوسی کار خود را از حدود سال 1337 ش آغاز کرده و امروزه نیز به همین نام مشهور است اما ساختمان آن نسبتا جدید است و دبیرستان دخترانه شهر نیز فاطمیه(س)نام دارد.هنرستان کاردانش با نام خوارزمی نیز در این شهر وجود دارد که من دیپلم خود را از این هنرستان گرفته ام. از مراکز آموزشی زاویه می توان به دبیرستان بزرگ سالان  شهدای محراب و هنرستان بزرگسالان ابن سینا اشاره کرد که هردو در مجموعه ساختمانهای دبیرستان فردوسی قرار دارند.

پیش از مدارس جدید زاویه هماند شهرهای دیگر دارای مکتب خانه بوده و همزمان با ایجاد مدارس جدید، مکتب خانه های قدیمی نیز به حیات خود در این شهر ادامه دادند. برای نمونه اهالی از خانمی به نام «سکینه باجی» به عنوان معلم مکتب یاد می کنند. از قرار معلوم این مکتب در خانه خود معلم برگزار می شده است.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

از گذشته نچندان دور کشت عمده در این منطقه غلات، پنبه، چغندر قند، شاهدانه، کرچک و انگور و به صورت مختصر زراعت گندم و جو بوده است. به نظر می رسد که زاویه وضعیت یاد شده را تا حدودی حفظ کرده که عمدتا تحت تاثیر آب و هوای منطقه بوده است. با این حال تحت تاثیر شهرک های صنعتی و تمایل شدید مردم به رفاه شهرنشینی رونق کشاورزی تحت شعاع قرار گرفته است.

دامداری در زاویه به شکل محدود با پرورش گوسفند و گاو و در برخی موارد پرورش بز انجام می شود. در برخی موارد پرورش مرغ و ماکیان نیز انجام می گیرد اما در مقادیر قابل توجهی نیست.

تولیدات زاویه تا چند دهه پیش محدود به گلیم بافی، تولید قالیچه(عمدتا یک ذرع نیم)نخ ریسی، جوراب بافی بود. همچنین زاویه مرکز تولیدات روستایی و عشایری منطقه بود و بازار آن بر اساس این تولیدات و این مبادلات تنظیم شده بود. با توجه به این که زاویه در طول دوره معاصر فاقد بازار و مرکز عمده مبادلات بوده به نظر می رسد که حجم اقتصادی در این شهر به زاویه محدود بوده است. در حال حاضر نیز بازار موجود عمدتا به خدمات محلی می پردازد و حتی برخی نیازهای بومی در شهرهای دیگر برطرف می شود.

شهرک صنعتی زاویه که پدیده اقتصادی نسبتا جدیدی به شمار می رود و نقش مهمی در جایگاه اقتصادی صنعتی در این منطقه دارد. این شهرک با مساحت ۴۰۰ هکتار در سمت شمال جاده قدیم تهرانساوه در کیلومتر 75 تهران و در ۴6 کیلومتری شهر ساوه در اراضی عمومی منطقه‌ای به نام هاشم‌آباد قرار گرفته است. بخش های ساخت ماشین از جمله اتوبوس و آمبولانس از این دست به شمار می رود و زمینه خوبی برای اشتغال زایی در این شهر است اما در عین حال خود موجب از میان رفتن رونق نسبی کشاورزی نیز شده است و نیروهای بومی را در خدمت خود درآورده است.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

در زاویه غذاهای محلی تفاوت چندانی با مناطق دیگر ندارد و شامل انواع آش رشته و دم پختک(به لفظ محلی «دمیگ»گفته می شود) و غذاهای مشهور ایرانی مانند قورمه سبزی، خورشت قیمه، آبگوشت و غیره است.

در گذشته نه چندان دور لباس مردم عادی این منطقه لباس عمومی دوره قاجاریه بوده و زنان با چارقد، دامن بلند، گاهی شلیته و چاقچور و در بیرون همراه با چادر و مردان نیز با کلاه نمدی یا بافتنی، کفش های گیوه، تنبان های گشاد از پارچه های مختلف می پوشیدند و به طور کلی ویژگی و مشخصه ای متمایز از مناطق دیگر برای پوشاک این منطقه گزارشی در دست نیست.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

تفریحات و بازی های معمول در زاویه کمابیش  همان بازی های مشترک اقوام ایرانی است. از جمله یه قل دو قل(سنگ بازیی)، بازی با قاپ،  قایم باشک، تیله بازی و غیره . اما برخی از آنها گرچه در عمل از بازی های عمومی به شمار می رود اما در عنوان و برخی جزئیات با دیگر مناطق متفاوت است. از جمله بازی «دوق دوق» است که مشابه با الک دولک، بازی مشهور برگزار می شود. گروهی تکه چوبی را با چوب دستی دیگری به دور ترین حد ممکن پرتاب می کنند و حریف باید فاصله اندازه گیری شده را با نفس پیایی با ادای صدای «زووو»تا مبداء زدن چوب طی کنند.

                  
  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

آداب و تشریفات برگزاری عروسی ها در زاویه با قدری تفاوت در نام مراسم و جزئیات آن تقریبا مشابه با دیگر مناطق ایرانی است. از جمله «کوچک قند»، «بیوک قند»، «حنا»، «گَلین چِخَر» و «دوواخ» رسوم عمده و معمول را تشکیل می داده است. هر یک از واژه ها به آداب مختلفی اشاره دارد که در زمان مجزایی برگزار می شد. دو مرحله نخست محتوا و مضمونی همچون شیرینی خوران و مراسم نامزدی اشاره دارد که امروزه در شهرهای بزرگ معمول است. سپس در مراسم حنا بندان معمول بود که به میهمانان آش شله داده شود. در گلین چخر که شب اصلی عروسی  بود، معمولا با دادن چلو به میهمانان انجام می شد و عروس را به خانه داماد می بردند. مرحله نهایی یعنی دوواخ نیز معادل مراسم پاتخت است که در روز بعد از عروسی انجام می گرفت.

از اعتقادات رایج در میان عموم مردم زاویه که تا چندی پیش انجام می شد قربانی کردن و کشتن به ویژه شتر برای دفع بلاهایی است که در شهر به صورت پیاپی روی می داد. برای نمونه روی دادن خشکسالی، کشتن شدن افراد به دنبال هم در مدتی محدود و زلزله و سایر بلاهای طبیعی مردم زاویه را به قربانی کردن جهت دفع آن وا داشته است.

در زاویه مراسم های شب چله با میهمانی و دید و بازدید برگزار می شده است. این شب برای نو عروسان شب ویژه ای بود و خویشان و بستگان با هدایایی نخستین سال زندگی مشترک او را تبریک می گفتند.

همچنین اسفند ماه در زاویه در نگاه مردم شکل ویژه ای داشت که نشان می داد آنها مشتاق طی شدن زمستان بودند و از همان زمان به تدریج به استقبال نوروز می روند. آنها از اینرو ماه اسفند را به چهار بخش تقسیم می کنند. پنج روز نخست «هوت» پنج روز بعدی «پوت» ، ده روزبعدی  اَهمن و ده روز آخر نیز بهمن خوانده می شود.

مراسم عزاداری محرم در زاویه به صورت ویژه برگزار می شود. از آغاز محرم مصیبت خوانی ها و تعزیه هایی در بازسازی حادثه کربلا در میان شهرهای استان مرکزی بسیار مشهور است. سنت برگزاری مراسم عاشورا و دهه محرم سابقه کهنی در این شهر دارد و چنانکه در بخش مذهب زاویه اشاره شد دارای تعزیه خوانان بسیار مشهوری است و گرمی خاصی به مراسم های دهه محرم می دهد. و این مراسمات تا پایان ماه صفر ادامه دارد.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

در شهر زاویه عموم مردم به دین اسلام و تشیع اثنی عشری اعتقاد دارند و در حال حاضر تنوعی در دین و یا مذهب اهالی دیده نمی شود. با این حال امروزه زاویه به دلیل وجود تعلقات مذهبی و برگزاری مراسم های خاص شیعی، در منطقه به دارالمومنین ملقب و مشهور شده است. یکی از میدانهای مرکزی این شهر که در جوار مسجد جامع است، ملقب به میدان عاشورا، محوطه ای پهن و گشاده است که تعزیه، مراسم سوگواری و مناسبت های مختلف شیعیان در این محله انجام می گیرد و حتی از شهرهای دیگر به خصوص روز عاشورا به این محل می آیند و سابقه طولانی داشته است.

در حال حاضر این شهر از تعزیه خوانان به نام و مشهوری برخوردار است که حتی فعالیت های آنان به خارج از کشور نیز کشیده شده است. از جمله آنان می توان به آقای یحیی تنها اشاره کرد که مصیبت خوانی و تعریه سابقه دیرپایی در خانواده ایشان داشته است. وی در سال 1385 ش به همراهی هیاتی ایرانی از تعزیه خوانان به نام ایرانی برای اجرای مراسم تعزیه به روسیه اعزام شد و در حال حاضر مراسم های زاویه توسط ایشان برگزار می شود.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

امروزه اهالی این شهر به گوشی از زبان ترکی سخن می گویند که تقریبا خصوصیات محلی خود را دارد. گرچه برخی از اهالی به زبان فارسی نیز سخن می گوید که البته به نظر می رسد این افراد سابقه زیادی در این شهر ندارد. گرچه در دوره پهلوی گزارشی  در حدود دهه سی خورشیدی در دست است که می گوید برخی از اهالی زاویه به فارسی سخن می گویند.(نک: لغت نامه دهخدا ذیل واژه زاویه) به هر حال زبان غالب در این شهر ترکی است و دست کم از نام های خاصی که کوهها و چشمه ها و مراسم های این منطقه وجود دارد می توان استنباط کرد که زبان ترکی سابقه زیادی در این منطقه داشته است.

از ضرب المثل های ترکی مشهور می توان به یک نمونه اشاره کرد: ایچریسی خَرخی دیاندور/ چُلی اوزُ مُو زِی

این ضرب المثل در مواردی گفته می شود که دارایی و داشته ای از یک سو موجب آزار و اذیت صاحبش است و از دور و بیرون مایه حسرت و غبطه دیگران باشد.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

جمعیت زاویه در دهه سی خورشیدی  3117 نفر برآورد شده است(نک: لغت نامه دهخدا ذیل واژه زاویه) و مطابق آخرین آمار سرشماری نفس مسکن در سال 1385 ش جمعیت آن 6146 نفر ارزیابی شده است.(نک: مرکز آمار)

به طور کلی زاویه در طول تاریخ و دست کم تا دوره معاصر شهر مهاجر پذیری بوده و تعدادی از خانواده هایی که در حال حاضر در زاویه ساکن هستند از نواحی دیگری به این منطقه مهاجرت کرده اند. از جمله گفته می شود که  «ساری جانلو» ها از ایل «یاری جانلو» بوده اند از ارسباران در آذربایجان به این منطقه آمده و «پاشاخانلو»ها از ایل «ینصر پاشا» در قلمرو عثمانی بودند که در عهد شاه عباس اول صفوی به دلیل فشارهای حکومت عثمانی به ایران و شهر زاویه مهاجرت کرده و به تشیع گرویده اند.(نک: صفایی تنها، 1384: 6) با این همه در دوره معاصر به ویژه از عهد پهلوی دوم مهاجرت سوی دیگری گرفته و همراه با مدرن شدن شهرهای بزرگ مهاجرت از زاویه به دلیل پیشرفت نکردن شهر  به شهرهای بزرگ انجام شده است.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

زاویه در منطقه زلزله خیزی قرار گرفته است و گرچه در دوره معاصر در مرکز زلزله گزارش شده ای قرار نداشته اما در زلزله ای که بوئین زهرا (در سال 1341 ش)در جنوب شرقی استان قزوین و شمال غربی زاویه روی داد، گزارش هایی از تاثیرات آن بر زاویه نیز گزارش شده است. به طوری که از گفته های اهالی این شهر بر می آید در آن زمان برخی ساختمان ها تحت تاثیر این زمین لرزه ترک خورده و اندکی را نیز ویران نموده بود. همچنین برخی از اهالی به زلزله ای مهیب در گذشته تاریخی در این شهر اشاره می کنند که به نابودی شهر منجر شده بود.

اهالی کهنسال شهر از سیل دائمی در طول فصل های زمستان در گذشته های دور یاد می کنند. این سیل ناشی از طغیان  آب در بستر رودخانه «قوشه دیرمان» بوده است و از گذشته دور موجب آسیب هایی در زاویه می شده  و البته امروزه به دلیل کاهش نزول باران این مساله برطرف شده است.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

وجه تسمیه:

عنوان این شهر واژه ای از ریشه عربی است و علاوه بر اشاره به معنی گوشه، کنج به معنای محلی خاص در خانقاه ها است که به قطب و شیخ خانقاه اختصاص داشته و یا محل مخصوص ریاضت سالکان خانقاه بوده است و حتی به معنای خود خانقاه نیز به کار رفته است.(معین، 1379، ذیل : زاویه) زاویه نام عمومی و رایج برای بسیاری از بخش ها و روستاهایی ایران امروزه است. چنانکه دهخدا ذیل این واژه بسیاری از آنها را نام برده است. در مورد وجه تسمیه این شهر نظرات گوناگونی وجود دارد: نخست اینکه این نام به دلیل وجود زاویه ای مشهور و بقعه متبرکه ای از مشایخ و متصوفه در این شهر بوده است که چنانکه در بخش دیگری اشاره شده است وجود بقعه موسی خاموش که البته امروز چیزی از آن بجز نام باقی نمانده می تواند یکی از این زوایا بوده باشد و محتمل است که زاویه به این شخص اخیر منسوب باشد. دوم در مورد عنوان زاویه گفته می شود که زاویه به دلیل موقعیت جغرافیایی این شهر است که در سر راه تهران (یا ری) و ساوه در حالت گوشه و کنج و زاویه قرار گرفته است. و نظر دیگری است که...

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

از معادن قابل استخراج و فعال زاویه می توان به معدن سنگ سیمان در مجاورت کوه تکه داغی اشاره کرد. همچنین سنگ های کوه قناق نیز به همین مظور استفاده می شده و گفته می شود از دوره ناصرالدین شاه از آن بهره برداری می شده و برای ساختن سنگ آسیاب به کار می رفته است. ظاهرا از سال 1340 ش سنگ های این کوه به کارخانه سیمان جاجرود  حمل می شده است.

(صفایی تنها، 1384: ص12)

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

از جانوران این منطقه می تون به شغال، گرگ و گراز وحشی(به لفظ محلی دونقوز)اشاره  کرد. همچنین نوعی کبک در این منطقه وجود دارد که به لفظ محلی ترکی به آن  «باقله قارا» گفته می شود. کلاغ های سفید و سیاه نیز در این شهر «آلا قارغا» و«آلجه قارغا» گفته می شود.

  • حسن سرخیل
۲۹
اسفند
۹۳

طبیعت زاویه

زاویه سایر بخش های عمده ای از استان مرکزی در منطقه آب و هوایی صحرایی سرد قرار گرفته است. این شهر در دشتی هموار با پوشش نیمه بیابانی واقع شده است از اینرو فاقد مراتع و علف زار و یا پوشش جنگلی بوده است. عمده رستنی های زاویه از نوع گیاهان و درختان بیابانی و نیمه بیابانی است. درختانی چون انار، مو، چنار و توت، پسته از نمونه های رستنی این شهر به شمار می رود. همچنین باید به گیاهی با عنوان محلی «اَلْقون» اشاره کرد. کوههای مشهور زاویه شامل کوه قِلیچ، قُناق،  تَکّه داغی است که در حدود 6 کیلومتری شمالی قرار دارند.  از چشمه های این شهر می توان به چشمه زه کش و یقین آباد اشاره کرد. زاویه فاقد رودخانه دائمی است اما در گذشته نزدیک از مجموع قنات های به هم پیوسته(در برخی منابع تعداد این قنات ها 8 و 16 رشته گزارش شده است. نک: لغت نامه دهخدا: ذیل زاویه؛ در حالی که اهالی زاویه تعداد آنها را در گذشته 15 رشته قنات می دانند)بستر دائمی و جریان رودی به وجود آمده بود که از میانه شهر (حدود مسجد جامع شهر) می گذشت و در اصطلاح محلی به آن «قوشه دیرمان»  می گفتند که لفظی ترکی است و گویا به معنی لشکر آسیاب معنی می دهد.(قوشه: ظاهرا همان واژه قوش به معنای پرنده شکاری و یا به طور کلی پرنده است و دیرمان نیز به معنی آسیاب است؛ البته به گفته یکی از اهالی کهنسال زاویه قوشه به معنای نیروی نظامی و و لشکر یا قشون بوده است و البته توجیه و تغییر این واژه در این عبارت بر من مکشوف نگردید) در گذشته نه چندان دور آب زاویه از طریق آب انبار تامین می شد. بنای این آب انبار موجود است اما بر اثر بی توجهی رو به ویرانی نهاده است. از آنجایی که زاویه و به طور کلی در شهرستان زرندیه ایستگاه هواشناسی و مرکزی برای سنجش باران به تازگی راه اندازی شده است  بررسی میزان مقادیر آماری باران و برف و روزهای یخبدان در زاویه ممکن نیست.

  • حسن سرخیل
۲۸
اسفند
۹۳

دهه فجر نزدیک بود، همه فکر و ذکر بچه ها این بود که تو دهه فجر یه برنامه خوب و تک برگزار کنن که ناگهان به یاد این افتادیم که تو شهرمون یه شهید انقلاب هست، پیشنهاد این شد که دیداری با خانواده این شهید که تنها شهید انقلاب شهرستان زرندیه هست داشته باشیم.

چند نفری جمع شدیم و به دیدار خانواده این شهید رفتیم.

صحبت رو علی آقا پسر بزرگ شهید شروع کرد و گفت: ایام پیروزی انقلاب و دهه فجر همیشه یادآور خاطرات تلخ شهادت پدر و خاطرات شیرین پیروزی انقلاب برای ماست. اون زمان من 7 سال داشتم هوای بهمن 57  سرد بود و همه در تب و تاب اومدن امام بودن، صحبت از این بود که قراره امام رو از تلویزیون نشون بدن و شهید به ما گفته بود که هرچند برنامه های تلویزیون به درد نمیخوره ولی اگه قرار باشه که امام رو نشون بدن میرم و تلویزیون میخرم.

علی آقا ادامه داد و به ویژگیهای شخصیتی شهید اشاره کرد و گفت: پدرم انسان بسیار زحمتکش، خوش غیرت و باگذشتی بود به طوری که در آن زمان وقتی تهیه نفت برای مردم به سختی صورت می گرفت. این شهید، نفت ذخیره شده در منزل رو به مردم میداد و با رفتار خودش مردم رو تشویق می کرد که به انقلاب بپیوندند. ایشون خیلی عاشق امام خمینی بود و دیوانه وار امام رو دوست داشت. بحث به اینجا که رسید برادر و دوستان شهید آقایان وکیلی، شعبانلو و آتش پیکر وارد بحث شدند و به چند تا از ویژگی های دیگر شهید اشاره کردند: یکی می گفت از همه ما انقلابی تر بود. اون یکی می گفت اگه یه انقلابی واقعی وجود داشت اونم مرادعلی بود. یکی می گفت عاشق حضور در کمیته استقبال از امام بود و یه جا بند نمی شد و یکی هم می گفت با اینکه سواد نداشت ولی حافظه خیلی قوی داشت و اگه کسی با ایشون مشاعره می کرد حتماً مغلوب می شد حتی اگه با  سواد بود.

بعد از حرفای دوستان علی آقا ادامه داد: همونطور که عموم گفت شهید سه شب در میدان آزادی تهران خوابیده بود و برای مردمی که به استقبال امام رفته بودند مواد غذایی تهیه می کرد و به تهران می برد. تو همین جا همسر شهید وارد بحث شد و گفت: یک روز از مدرسه به بچه ها پسته و موز داده بودن، تا شهید اینها رو دید از من گرفت و به پشت بام انداخت گفت مرده شور شاه و نونشو ببرم، خودم کشاورزی میکنم و خرجتون رو میدم.

همسر شهید ادامه داد: این سه ماه آخر خیلی مشغول کارهای انقلاب شده بود. چندباری شده بود که با هم به قم و تهران برای راهپیمایی رفتیم.

یک روز که برگشت دیدم لباس هاش خونیه. پرسیدم چی شده، گفت خوردم زمین. وقتی که لباس هاش رو عوض می کرد فهمیدم که عناصر شاه ایشونو مورد ضرب و شتم قرار دادن.

خیلی دلسوز و با محبت بود، اگه غذایی پخته می شد که بوش همه جا رو میگرفت مقداری از اونو به همسایه ها میداد. اصلا به فکر پول و مال دنیا نبود و دست به خیر داشت. با اینکه وضع ما هم خوب نبود با این حال از چیزی که تو خونه داشتیم به نیازمندان هم کمک میکرد.

ادامه داد: یه روز به شهید گفتم دیگه نرو یکمی هم به ما برس، که جواب داد خانم دل من مثل کبوتر پر میزنه برای رفتن، به آینه اشاره ای کرد و گفت دل من مثل آینه برق می زنه ولی نمیدونم چرا شهید نمیشم.

 با توجه به این که خودش قادر به خوندن و نوشتن نبود و عاشق شنیدن صدای قرآن بود هر وقت که قرآن میخوندم میگفت خانم بلند بخون تا منم بشنوم.

برادر خانم شهید که دوست و همرزم شهید هم بود ادامه داد: با توجه به اینکه در اون زمان فقط در شهر زاویه راهپیمایی بود، من و شهید و بقیه دوستان برای ارشاد مردم شهرها و روستاهای همجوار میرفتیم و گاهی با برخورد تند مخالفان مواجه می شدیم به طوریکه یه روز شخصی به ما گفت که نیروهای گارد شاهنشاهی اسلحه دارن و شما دربرابر اونا کاری نمی تونید بکنید که در آن وقت شهید چوب دستی که کنارش بود رو بلند کرد و گفت ما هم با همین چوب دستی حساب اونا رو میرسیم. در همین بین اقای وکیلی گفت: شهید عجیب عاشق امام حسین بود، زنجیر زدنش تو عزادارها نمونه بود و علی آقا پسر شهید گفت اصلاً یه زنجیر مخصوص خودش داشت که خیلی سنگین بود. در این بین آقای آتش پیکر گفت: در یکی از روزها که هیئت دراومده بود، من خسته بودم و آروم زنجیر میزدم که شهید کنار من اومد و گفت: چرا آروم زنجیر میزنی؟ گفتم خسته ام. گفت: آدم تو راه امام حسین که خسته نمیشه. محکم زنجیر بزن. واقعا عاشق امام حسین بود.

همین جا بود که همسر شهید گفت: از 10 روز قبل محرم تا 10 روز بعد صفر لباس سیاه تنش بود و هر سال یه قربونی نذر امام حسین می کرد و می گفت خودم و خانواده ام فدای امام حسین.

و بالاخره روز 21 بهمن 57 فرا رسید،روزی که تلخی آن برای همیشه به کام خانواده شهید قره شیخ لو ماند.

شب پیروزی انقلاب که فرا رسید شایع شده بود که رژیم شاه قراره از کرمانشاه نیروهای ارتش رو از طریق مسیر همدان-تهران به تهران اعزام کنه. آیت الله طالقانی هم با توجه به این مطلب از مردم خواسته بود تا جاده ها رو ببندند که امکان اعزام ارتش به تهران نباشد و با توجه به این که زاویه هم در مسیر بود باید مردم زاویه نیز این کار رو انجام میدادند.

همسر شهید گفت: روز حادثه وقتی شهید برای آخرین بار از من خداحافظی می کرد دختر کوچیکم تو بغلم بود، شهید دخترمون رو از من گرفت و بغل کرد و بعدش گفت: خانم من این دخترو خیلی دوست دارم ولی حیف که یتیم می مونه. خانم من از تو دکتر و مهندس نمیخوام، من ازت میخوام بچه های منو اهل نماز و قرآن تربیت کنی. بعد دخترو به من داد و رفت. بعد از رفتنش فهیمدم که سفارش منو به همسایه ها کرده و گفته با توجه به این که من باردارم هوای منو داشته باشن.

آقای وکیلی شروع به صحبت کرد و گفت: در مسجد با هم بودیم، بعد از خوندن نماز فهمیدم که شایعه حقیقت داره، آقای موسوی از مردم برای بستن راه به روی رژیم شاه درخواست نیرو می کرد. ما بدون فوت وقت با برادرانی که قبلا برای امنیت شهر و روستاهای هم جوار همکاری داشتیم به سمت کمیته رفتیم. اونجا وسایل مورد نیاز رو به همراه بازو بندهای مخصوصی که از کمیته انتظامات به افراد ویژه داده شده بود برداشتیم. شهید عجله زیادی برای رفتن داشت و با آرنج به پشت من می زد و می گفت بازوبند منو سریع ببند میخوام برم. انگار شهید میدونست چه حادثه ای منتظرشه. صحبت که از بازوبند شد همسر شهید گفت: روزی یکی از همسایه ها با کنایه به مرادعلی گفته بود این چیه به بازوت بستی نکنه طلاست و مرادعلی هم گفته بود این بازوبند از طلا هم برای من با ارزش تره. بعد آقای وکیلی ادامه داد: بازوبند رو به بازوش بستم و به سمت جاده اصلی و پل روبروی کارخانه پرنیک حرکت کردیم. اونجا تو فاصله چند متر به چند متر خاکریز زده بودیم و ماشین ها رو هدایت می کردیم تا جلوتر بقیه دوستان روی ماشین های عبوری بازرسی داشته باشند.

دیگر لحظات آخر عمر مرادعلی بود. اون یکی یکی ماشین ها رو بازرسی می کرد، یکدفعه یک ماشین سواری که حامل سرباز هم بود با سرعت از کنار ما عبور کرد و به فرمان ایست ما توجه نکرد، مرادعلی که در فاصله 50 متری ما بود به وسط جاده اومد و با چوب دستی که تو دستش داشت می خواست مانع عبور ماشین بشه ولی سواری توجهی به حضور ایشون نکرد و با سرعت زد بهش و اونو به سمت دیگهء جاده پرتاب کرد من در این حال صدای فریاد شهید رو شنیدم و به سرعت خودمو به کنارش رسوندم، با دیدن حال بد مرادعلی سریعا اونو به سمت بیمارستان شهید مدرس ساوه اعزام کردیم.

در اینجا یکی از بچه ها از همسر شهید پرسید چه کسی خبر شهادت همسرتون رو به شما خبر داد؟

ایشون گفت: اون شب مادرشوهرم اومد و سراغ مرادعلی رو از من گرفت، من گفتم هنوز نیومده، همین موقع بود که پدرشوهرم اومد و گفت: حمزه علی رو زدن، من که فهمیدم به خاطر من اسم حمزه علی رو اورد گفتم: حمزه علی نه، حتما واسه مرادعلی یه اتفاقی افتاده و سراسیمه به سمت محل حادثه تو اون شب تاریک رفتم. وقتی رسیدم دیدم اونو به بیمارستان منتقل کردن.

همسر شهید مکثی کرد و اینطور ادامه داد: بعد از این اتفاق مرادعلی تا دو روز نفس داشت ولی بالاخره روز 23 بهمن خبر شهادتشو به ما دادن.

در این جا بود که برادر خانم شهید گفت: اگه مرادعلی در انقلاب شهید نمیشد حتماً در دوران دفاع مقدس شهید می شد.

شهید مرادعلی به ماردش وصیت کرده بود که نام فرزندی که در را ه دارد را اگر پسر بود روح الله بگذارد، خداوند روح الله را به عاشق روح الله عطا کرد.

 

  • حسن سرخیل