یادش بخیر ( خاطرات)
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ب.ظ
یادتونه چرخ و فلک قیمتش چقدر بود
یادش بخیر مدرسه شهدا و میثم میرفتیم از آقا سید و آقا نصراله از اینا میگرفتیم
تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...
قوطی شیر خشکی که همه خونه ها پیدا میشد این شکلی بود..
جمع خانوادگی پاکن ها
اسمش یادم نیست ولی خیلی قیچ قیچ میکرد...
بازی سگا داخل خونه و بازی سونی داخل مغازه رضا برزکار
یادش بخیر چراغ نفتی و کرسی
چه عذابی میکشیدم وقتی میخواستیم بنویسیم
یادمه وقتی مغازه داشتیم از این شانسی ها می اوردیم
مغازمون از اینها هم داشتیم( یه زمون همه داشتن)
توپ پلاستیکی خیلی ارزون بود
حروف برگردون میخریدیم نصفش چاپ می شد نصفش خراب بود
داداشم درست کردن هر جور تیرکمون(گنجشک(دوخال) و مگسی(تصویر بالا) استاد بود
البته تیله بازی هنوز هست یادمه موقع امتحانا اوج تیله بازی و کارت بازی بود...
این ساعتو هنوز دارم
صحنه آشنای آن روزها
هنوز هست
هنوز هست
زمین راسخ و فوتبال
بازی زووو (اَلَکُم دُلَکُم چرخُ فَلَکُم بابا میگه زوووو)
دوچرخه و گلپر
خاطره خوبی دارم با هاشون
مچ دستون رو گاز می گرفیم بعد با خودکار بیک جای دندونامون ساعت می کشیدیم
سر صف پاهامونو 180 درجه باز میکردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم
وقتی از دوستومن میپرسیدیم درستون کجاست ،دوست داشتیم اونا یه درس از ما عقب تر باشن
حالا یه چیز بگم بخندید(خیلی ببخشید) یادش بخیر(گلاب به روتون)وقتی میرفتی مستراح از این آفتابه مسی ها بود پرش که میکردی اونقدر سنگین میشد که میومدی برش داری دوباره ...
- ۹۲/۱۱/۱۲